کوین لینچ
نویسنده، معمار و شهرساز آمریکایی
سال تولد: ۱۹۱۸
محل تولد: آمریکا
تحصیلات:فارغ التحصیل برنامه ریزی شهری
کوین لینچ استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه M.I.T بوده و در زمینه های متفاوت آموزش دید. لینچ (شیکاگو ۱۹۱۸ – ۱۹۹۱)؛ نویسنده، معمار و شهرساز آمریکایی بود. او در سال ۱۹۴۷ رشته برنامه ریزی شهری را در آموزشکده فناوری ماساچوست ( ام. آی. تی ) به پایان برد. سپس آموختن روانشناسی و مردم شناسی را پی گرفت؛ آموخته هایی که او را به روشی نو در حل مسائل شهری راهبر شد. لینچ از ۱۹۴۸ تدریس در همان دانشگاه را آغاز نمود و همزمان به کار حرفه ای در رشته شهرسازی پرداخت و به عنوان مشاور در بسیاری از طرح های ساماندهی در آمریکا، به ویژه در طرح بازسازی باستن همکاری داشت. در سال های ۱۹۵۴ – ۵۹ با همکاری گئورگی کپس، پروژه ای پژوهشی درباره خوانایی فرمال شهر به انجام رسانید که دستاورد آن، کتاب معروف سیمای شهر است.
وی با آگاهانه محدود کردن خود در زمینه بصری، اصول ادراک علمی شهر را مورد پژوهش قرار داد و عوامل پایدار آن را که ضروریست در هرگونه پیشنهاد سازمان دهی لحاظ شود، بیرون کشید.
تئوری شکل شهر کوین لینچ
شهر را می توان به مثابه اکوسیستمی در نظر گرفت، زیرا مجموعه ای از موجودات زنده در یک سکونتگاه است که در آن هر موجود زنده در نوعی رابطه با خود و همین طور با موجودات دیگر و با بسترهای غیر ارگانیک قرار گرفته است. شهر خوب، شهری است که در آن تداوم این اکولوژی و پیچیده ضمن تحقق پیش رونده، حاصل شود، یعنی پیشرفت مستمر افراد، گروه های کوچک و فرهنگ آنها.
با این فرض و با هدف تدوین تعداد محورهای عملکردی برای شکل فضایی شهرها موارد زیر پیشنهاد شده است، محورهای اصلی به شرح زیر هستند:
سرزندگی
یعنی اینکه تا چه حد و اندازه شکل شهر حامی عملکردهای حیاتی ، نیازهای بیولوژیکی و توانایی های انسانی بود و از همه مهم تر چگونه بقای همه موجودات را ممکن می سازد. که خود شامل:
الف) بقا : کفایت مقدار لازم آب و هوا، غذا، انرژی و خدمات مربوط به مواد زائد.
ب) ایمنی : عدم وجود سموم زیست محیطی، بیماری یا خطرات
ج) سازگاری : میزان هماهنگی بین محیط زیست و نیازهای انسانی در مورد حرارت داخلی، حرکات موزون بدن، درک جسمی و عملکرد بدن.
د) در مورد سایر موجودات زنده تا چه حد محیط سلامتی و تنوع ژنتیکی موجوداتی را که نظر اقتصادی برای انسان مفیدند، تأمین می کند.
ه) ثبات کنونی و آینده جامعه بیولوژیکی
معنی
یعنی اینکه شهر تا چه اندازه می تواند به وضوح درک شده، از نظر ذهنی قابل شناسایی باشد و ساکنین آن، آن را در زمان و مکان به تجسم در آوردند و تا چه اندازه ساختار ذهنی با ارزش ها و مفاهیم جامعه در ارتباط است. معنی به شکل فضایی و کیفیت وابسته است، ولی در عین حال به فرهنگ، منش، موقعیت، تجربه و مقصد کنونی مشاهده گر بستگی دارد.
تناسب: تناسب یک سکونتگاه به این نکته استناد می کند که تا چه اندازه الگوی فضایی و زمانی شهر با رفتار ساکنین آن منطبق است.
دسترسی : نظریه پردازان، حمل و نقل و ارتباطات را جزء امتیازات اصلی مناطق شهری دانسته و اغلب تئوری های مربوط به پیدایش و عملکرد شهر نیز آن را مسلم دانسته است. (حمل و نقل و ارتباطات) سه زیر محور دسترسی عبارتند از:
بیشتر مطالعه کنید : تحول در برنامه ریزی کاربری زمین در آمریکا
الف) تنوع چیزهایی است که دسترسی به آنها برقرار می شود.
ب) عدالت دسترسی برای گروه های مختلف جمعیت و کنترل شبکه دسترسی
نظارت اجتماعی
نظارت و اختیار: انسان موجودی است دارای قلمرو، به این مفهوم که از فضا برای ارتباط شخصی و احقاق حق بر قلمرو و جهت حفظ منابع استفاده می کند. نظارت های فضایی آثار و نتایج و روانشناسی قوی دارند. مانند احساس هیجان، رضایت، غرور یا تسلیم، ابزار و روش های کالبدی بی شماری جهت تخصیص و تأمین نظرات وجود دارد:
الف) برقراری مرز و حریم: از طریق حصار، نرده، تابلو و نشانه.
ب) بالا بردن قابلیت رؤیت فضا برای گروه ناظر بطوریکه نظارت و مراقبت را تسهیل می سازد. کوین لینچ معتقد بود ، سکونتگاه خوب، سکونتگاهی است که در آن نظارت بر مکان، مطمئن ، مسئول و سازگار باشد چه برای استفاده کننده آن (قبلی فعلی و آینده) و چه برای ساختار مسائل مکان.
کارایی و عدالت: کارایی، معیار متعادل کننده است. به این مفهوم که میزان حصول یک عملکرد را به از دست دادن دیگری مربوط می سازد. یک شهر کارا شهری است که سطح بالایی از دسترسی را بدون از دست دادن هیچ گونه اختیار محلی تأمین نماید یا شهری است که تصور ذهنی خوانا و روشن داشته باشد و درعینحال با تغییرات آتی کاملاً منطبق باشد. در حالی که، عدالت روشی است که از طریق آن هر نوع سود و زیان بین افراد توزیع می شود.
آثار
از جمله کتابهای تأثیرگذار وی سیمای شهر و تئوری شکل خوب شهر هستند. کتاب سیمای شهر در دوره ای به چاپ رسید که دیگر نظریههای شهری مدرنیستی حرفی برای گفتن نداشتند. این کتاب در واقع تقابلی بود با نظریات شهری که در کنگره سیام بیان شده بودند. این کتاب توسط منوچهر مزینی به فارسی بازگردانده شده است.
دیگر نوشته های مهم او عبارتند از: برنامه ریزی سایت ( ۱۹۶۴)، دید از جاده ( با همکاری اپلیارد و مه یر – ۱۹۶۴) و تئوری فرم شهر ( ۱۹۸۰).
کتاب سیمای شهر (لینچ را بیشتر به آن می شناسند) جای خود را به خوبی در ادبیات کلاسیک رشته طراحی شهری باز کرد. او در این کتاب اساساً به تعریف و تبیین مفهوم تصویر ذهنی ( سیمای محیط ) و تشریح عناصر خوانایی آن پرداخته است. فصل دوم کتاب، گزارشی است از بررسی تصویر ذهنی شهروندان آمریکایی باستن، لس آنجلس و جرسی سیتی و ارائه روش این مطالعه.
به گفته ی لینچ، منظور از تصویر ذهنی ( سیما)، همه برداشت ها، دانسته ها، باور ها، حدس ها و چشمداشت هایی است که فرد از محیط پیرامون خود دارد و ارزش ها، کیفیت ها، کارکرد ها و الویت های متفاوتی را در ذهن وی پدید می آورند. این ذهنیت ها پیروی است از همه دانسته هایی که فرد تا آن برهه از زمان دریافت کرده و در ذهن خود انباشته است.
بیشترین توجه کوین لینچ به کشف و درک تصویر ذهنی شهروندان و بینندگان از شهرهایشان بود. به باور او هر شهروندی پیوندی دیرینه با برخی بخش های شهر دارد و تصویر ذهنی او، با یاد ها و معانی بسیاری همراه است. او می گوید : « هیچ عاملی از شهر به خودی خود به تجربه در نمی آید، مگر آن که در پیوند با زمینه یا محیطش دیده شود، تسلسل رخداد هایی که سبب بروز آن گشته شناخته گردد و در رابطه با یاد ها و تجربه های پیشین باشد ». از میان کیفیت های متفاوت یک شهر، توجه لینچ بیشتر معطوف به کیفیت های بصری شهر ها و تأثیر آن بر تصویر ذهنی شهروندان از شهر خود بود. او از میان کیفیت های مطلوب، خوانایی و وضوح مناظر شهری را برای توضیح نظریه خود برگزید : « وضوح دیداری یا خوانایی، آن است که بتوان به آسانی اجزای شهر را شناسایی کرد و آن ها را در ذهن و در قالبی همبسته، با یکدیگر پیوند داد ».
لینچ با الهام از روانشناسی توپولوژیک و با توجه به عناصری که بسیاری از ساکنین شهر در تصاویر ذهنی خود به آن ها اشاره کردند، پنج عنصر شکل دهنده به تصویر ذهنی شهروندان را مطرح کرد. او فهمید که سیما یا تصویر محیط در ذهن، همچون همه تصاویر، دارای عناصر و ساختاری ویژه است که این عناصر را در پیوند با هم در خود جای داده است. لینچ همچنین در ارتباط با مفهوم « نقش انگیزی»، تصویر هر محیط شهری را به سه جزء تجزیه کرد: هویت ( این همانی )، ساختار و معنی ؛ « در تصویر ذهنی از شهر، این سه جزء پیوسته با یکدیگر و به صورت وحدت یافته ای جلوه گر می شوند، اما جدایی و تجزیه ی آن ها برای ما تنها برای مقصودی که در این پژوهش داریم سودمند بوده است».
بر پایه مطالعات لینچ، تصویر ذهنی از محیط، مجموعه ای از عواطف اولیه است که از تجربه ی فضا به دست آمده و به عناصر گوناگونی تجزیه، مرتبط یا جدا می شود؛ عناصری مانند حوزه، مسیر، لبه، گره، و نشانه. بر اساس تعریف او، انسان عوامل محیطی و نظم حاکم میان آن هارا در ذهن خود بر اساس پنج عنصر بالا خلاصه و دسته بندی کرده و برای یادآوری نیز از این مقولات ذهنی کمک می گیرد.
به باور کوین لینچ برای اینکه بتوانیم یک نظریه هنجاری را تدوین نماییم، باید بتوانیم برای آن محور هایی را تعیین کنیم تا بر پایه آن، هر فرم شهر و یا هر پیشنهادی را تبیین و تحلیل کنیم و سپس امکان آن را خواه با یک عدد و یا با « بیشتر و کمتر » روی محور ارزیابی قرار دهیم؛ این محور ها در واقع ابعاد کارکردی شهر ها هستند یعنی ویژگی های قابل تشخیص از کارکرد شهر ها، به طوری که بیشتر به کیفیت فضایی آن ها مربوط بوده و دارای مقیاس های قابل اندازه گیری باشند.