شهرها از دوران باستان، نشانه قدرت و توان سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، تکنولوژیکی و قدرت خلاقیت جوامع مختلف، بوده اند. به همین دلیل، مشخص است که هر جامعه انسانی، برای دستیابی به تمدن به عنوان بالاترین و والاترین سطح فرهنگ بشری و ساختن و نگهداری شهرها، ابتدا باید مسایل و معضلات متعدد و گسترده ای را حل کرده و پشت سر گذاشته باشد.
بدیهی است که دستیابی و میزان رشد تمدن در بین جوامع مختلف، بستگی مستقیم به میزان موفقیت آنها در حل مسایل مطرح شده و توجه به موضوع هایی دارد که دیگر جوامع از توجه و حل آنها عاجز بوده اند. به همین علت است که تمدن های باستانی و کهن، قدر و ارزش کم نظیری می یابند و باز به همین علت است که امروزه می توان تفاوت های بسیار زیادی را بین شهرها در جوامع توسعه یافته، در حال توسعه و عقب مانده، مشاهده کرد.
این اختلافی است که در حال حاضر، بین شهر در ایران و در مقایسه با گذشته شکوهمند و افتخارآفرین خودش و همین طور تمدن و شهرنشینی در جهان توسعه یافته معاصر، به چشم می خورد. این مقاله در پی پرداختن به مهم ترین چالش های پیش روی شهرسازی در ایران است.
با گذار از دوران صنعتی و رشد روزافزون تاثیرات اقتصاد جهانی بر شیوه زندگی آدمیان و پس از آن ورود سریع وگسترده فرهنگ شهرسازی غربی به کشورهایی چون ایران، سبب شد از شهرهای سنتی گذشته تنها خاطره ای در ذهن ها برجای بماند. از مهمترین و پر مباحثه ترین مسایل مطرح میان شهرسازان و دیگر حرفه های درگیر مسائل شهری، هویت شهر است. بحرانی که سال هاست به سبب عدم درک صحیح از فلسفه معنایی دو واژه هویت و بحران هویت، شهرهای امروزی ما درگیر آن هستند و شهروندان هر روزه شاهد تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم آن برزندگی خود می باشند. سوالی که پاسخش در نظمی پنهان نهفته است که در گرو درک این مسئله است که شهر موجودی است زنده که ساخته نمی شود بلکه ایجاد می شود.
تعریف شهر در مبانی شهرسازی ایران
تعریف شهر در منابع حقوقی یا غیرحقوقی بسیار متفاوت است، در جایی شهر را بر اساس جمعیت تعریف کرده اند و در جای دیگر بر اساس مشاغل یا موارد اینچنینی. این تفاوت در تعاریف، موجب سردرگمی در تبیین هدف و مفهوم شهر و شهرنشینی میشود.
کامروا در کتاب خود اشاره ای به این موضوع دارد و سعی میکند با تبیین نظریات به این موضوع بپردازد. وی تاکید دارد با شکل گیری رویکرد مدرنیسم در شهرسازی در آغاز دهه چهل شکل و شمایل شهرها به طور روزافزون تغییر میکند. این موضوع پیچیدگیها و تفکرات غرب گرایی را در کشور تقویت کرد. بعد از انقلاب ادامه این رویکردها همچنین تعیین نشدن دستگاه متولی در حوزه شهر و شهرسازی و معماری موجب شد که این تفاوت در معنا و شکلگیری و تبیین سیما و منظر مختلف، متفاوت با هویت ایرانی و اسلامی، در شهر نمود ویژه ای یابد. متأسفانه در سالیان اخیر تحقق نیافتن این موضوع منجر به سردرگمیهای فضایی و مکانی بسیاری در شهر و از هم گسیختگی معنی و معانی شهر شده است.
معظلات ناشی از ایجاد شهرهای جدید
شروع ساخت شهرهای جدید وارد پایه و سطح دیگری از معضلات شهری و شهرنشینی شد. شهرهای قدیمی به ارث رسیده از گذشته دور و نزدیک و روستاهای کهن که شبانه به شهر تبدیل میشدند، برخی مفاهیم استوار و ریشه دار را با خود همراه داشتند، اما شهرهای جدید از این موهبت نیز برخوردار نبودند. موضوع تناسب نداشتن و تبیین نشدن معنی در فضا، کالبد و مکان در این شهرها به شدت به چشم میخورد و به سختی میتوان به این فضاها شهر گفت.
این مکانها بیشتر فضایی برای استراحت انسانها بدون حضور و ارتقای فرهنگی یا هویتی افراد هستند. چالش دیگر در این حوزه ارتباط مؤثر میان انسان و محیط است. در شهر تاریخی مثل اصفهان زمانی که در خیابان چهارباغ قدم میزنیم، از گذشته دور تا امروز به شدت میتوان ارتباط انسان و محیط را در فضای مدرن و در فضای سنتی مشاهده کرد، از طرفی وجود بازار و تلقی حرکت، در طرف دیگر وجود خیابان و تلقی مدرنیسم و در کنار همه اینها، حضور درختان در کنار عناصر قبل و تحقق امر پیاده راه و پیاده روی، ارتباط متقابل انسان و محیط را افزایش داده است، اما رواج تفکرات شهرسازی جدید در ساخت شهرهای جدید، معضلات جدی را برای شهرهای ما ایجاد کرده است در حالی که در ایران بسیاری از مکاتب شهرسازی مانند مکتب شهرسازی اصفهان، مکتب شهرسازی شیراز یا مکتب شهرسازی تهران به عنوان نظریههای اساسی و اصلی که دارای اصول و ساختارهای شهرسازی و معماری هستند، مورد توجه بوده اند.
مهم ترین چالش پیش روی شهرسازی در ایران
نبود خودباوری در حوزه شهرسازی و تاکید بر استفاده بیشتر از متون غربی موجب شده تا شهرسازی در ایران با نداشتن نظریه پردازی یا کمبود نظریه پردازی روبه رو شود و این را میتوان به عنوان یک چالش اساسی در حوزه شهرسازی ایران در قرن بیست و یکم مطرح کرد، به نوعی که شهرها با ترجمان تفکرات و نظریات غربی در حال شکلگیری هستند و بسیاری از المانها یا نمادهایی که امروزه در بسیاری از کشورها از جمله کلانشهر اصفهان به چشم میخورد، هیچ تطابقی با مفهوم و معنای شهرسازی ایرانی و اسلامی ندارد.
بسیاری از ساختارها و الگوهای معماری و شهرسازی، هیچ گونه ارتباط معنایی و مفهومی با الگوها و نظریههای ایرانی اسلامی ندارد لذا نهضت ترجمه غربی نه تنها ما را از نظریه پردازی دور کرده است، بلکه اعتماد به نفس برای ایجاد نظریههای جدید و نظریه نویسی را از بین برده است.
چالش های مدیریت شهرهای در قرن بیست و یکم
شهرهای ما در زمینه مدیریت شهری و تحقق شهر هوشمند و شهر یکپارچه دچار چالشهایی است. همچنین، شهرهای ما در عرصه مدیریت، نیازمند متخصص و کارشناسان با تجربه، جوان، متعهد، متخصص در حوزه شهرسازی است و نبود تفکر در این حوزه و نگاه عمدتاً سیاسی، نه تنها شهرها را در برابر مشکلات مقاومتر نکرده بلکه هر بار بر بحرانها، مسائل و مشکلات زیادی در شهرها دامن زده است. امروز یک مدیر در خصوص تراموا و مونوریل صحبت میکند و مدیر دیگر تراموا و مونوریل را یک نقص آشکار در شهر میداند. این موضوع نشأت گرفته از توجه نداشتن به ساختار و زیرساختهای شهرها است و نگاه سیاسی و طبقهای به موضوع شهر موجب شده تفاوت طبقاتی در شهرها بالاخص در شهرهای بزرگ بسیار زیاد به چشم بیاید.
به علاوه الگوهای طبقه بندی مبتنی بر تفکرات اقتصادی در شهر افزایش چشمگیری پیدا کرده و مدیریت شهری در ساختار شهرسازی نیز به این الگوهای طبقاتی دامن زده است و این یک چالش اساسی در شهرها و شهرسازی امروز ایران و بالاخص کلانشهرها است. توزیع مکانی و عادلانه فعالیتها و خدمات از این تفکر تبعیت کرده و به نوعی شهر جایگاه خود را به عنوان محلی برای سکونت و آرامش از داده است. توجه نداشتن مدیریت شهری به طرحهای فرادستی، نبود این طرحها و وجود طرحهای طولانی مدت و فرادست از دیگر چالشهای پیش روی مدیریت شهری است. توجه نداشتن مدیران میانی به طرحهای فرادستی به عنوان بخشی از تحقق نیافتن مدیریت واحد شهری، ناکارایی قوانین و نارسایی آنها و تعدد ارگانها و نهادها در حوزه شهر از دیگر چالشهای پیش رو است.
شهرسازی با نگاه مدیریت بحران
ویروس کرونا بیماری ای است که همچنان ادامه دارد و مشخص نیست چه زمانی از بین برود، اما در دوران پساکرونا با هوشیاری جهانی، ضرورت برخی اقدامات در حوزه شهرسازی را واجب میگرداند. در این راستا در شرایط کنونی مدل شهر متمرکز در مواقعی که سیستم حمل و نقل عمومی به هر دلیلی از کار بیفتد (از ترس گسترش بیماری یا هر دلیل دیگری) شهروندان را مجبور میکند تا برای تامین نیازهای اولیه خود به خودروی شخصی وابسته شوند و این خود منجر به مشکلات ثانویه مانند ترافیک، آلودگی، تصادفات و افزایش احتمال انتقال بیماری میشود.
در این زمینه نیاز است چنین اتفاقاتی پیشبینی شود و نخستین و مهمترین راهکار در زمینه شهرسازی براساس این مسئله، معطوف به شهرسازی و الگوی ساختوساز براساس اصل تمرکززدایی و پراکنده سازی ساخت و ساز است. به این ترتیب و با تمرکززدایی در شرایط بحرانی، دسترسی افراد از قشرهای مختلف به مایحتاج و اقلام ضروری زندگی ممکن و امکان قرنطینهسازی با ضوابط خاص و درنظرگیری عناصر خاص در این زمینه فراهم میشود. با تکیه بر این ساختار، نظارت عمومی و بهداشتی و به عبارتی مدیریت بحران در شرایط خاص ممکن میشود و آسیب به یک بخش مهم، ضرورتا با آسیب به بخشهای دیگر همراه نخواهد بود.
در یک جمع بندی کلی در این زمینه، شهرسازی در دوران پسا کرونا باید با درنظرگیری بحران و ساختار بحران آفرین همراه باشد، تا با ملاحظات خاص امکان کنترل، امدادرسانی و جلوگیری از آسیب در بخشهای مختلف محقق و ممکن شود. بنابراین در این زمینه باید برای شرایط خاص و اضطراری نیز برنامه ریزی جامع و دقیقی بهکار گرفته شود.
منبع
باغ نظر
مرجع دانش
ایمنا
همشهری