شهریسازی فناوری میتواند چه معنایی داشته باشد؟ شاخصه حیاتی لازم هر دو [شهرسازی و فناوری] آن است که مخرج مشترکشان شهروندانی باشند که از حق به شهرشان، ازجمله شهر دیجیتالی، برخوردارند.
فناوری چگونه شهرسازی می شود؟
شهرها در گذر زمان، بهکارگیریِ ساده فناوریها را پیچیده کردهاند. برونداد ترکیب ملزومات مادی شهر با فرهنگهای گوناگون مردم قابل پیشبینی نیست و ازاینرو ممکن است بهترین طراحیهای انجامشده را هم مختل و یا بهکلی برهم بزند. این نکته در بسیاری از سطوح مطرح است؛ از سامانههای پیشرفتۀ حملونقل گرفته تا «سیستمهای هوشمندِ» بهکار رفته در ساختمانها، مثالهایی از این قبیلاند. علاوه بر این شهر لنزی است که به ما اجازه میدهد تعاملات متنوع بین کاربران (اعم از سیستمها، سازمانها یا مردم) را در رابطه با طراحی و کاربست فناوریهای رایج در شهرها بفهمیم.
هستۀ برسازندۀ شهر (یا بهعبارتی DNA آن) بیشتر به «فناوری منبعباز/متنباز» [که در دسترس عموم قرار دارد و توسط آنها قابلویرایش است] وابسته است. رویکردی که این عامل را در نظر بگیرد، میتواند امکان تعامل بین کاربر و فناوری را فراتر از تعاملات پیشبرنامهریزیشدۀ چنین سیستمهایی فراهم آورد. این همان چیزی است که میتواند درک ما از شهر بهمثابه آمیزهای از گشودگیها [یا ناتمام بودگی] و پیچیدگیها را تقویت کند: همین ترکیب و آمیزه ویژه است که شهرها را قادر ساخته تا عمری بیش از شرکتها، سلطنتها، دولت-ملتها، و حتی شرکت «Cisco Systems» داشته باشند.
در اینجا مفهوم «نسخۀ آزمایشی دائمی» نیز به ذهن خطور میکند. موارد مذکور همگی واجد سیستمهای نسبتاً بسته و قراردادیای هستند که آنها را صلب و مستعد منسوخشدن ساخته است. پیامد روش رایج در بهکارگیری چنین سیستمهای هوشمندِ هرچه بستهترِ کنترلمرکزی در شهرها این است که وقتی فناوریها منسوخ شوند، خود آن شهرها نیز در معرض منسوخشدن قرار میگیرند.
شهر است که فناوریها را میآزماید؛ شهر دریچهای برای فهم نوآوریهای فناورانۀ موفقیتآمیز برای سیستمهای شهری و زندگی شهری میگشاید. نقشآفرینانی که قدرت را در دست دارند میتوانند شهرها را در تصور خود از نو بسازند. اما درمقابل، شهرها پاسخ میدهند و بهسادگی زیر بار نمیروند و ساکت نمینشینند. این پاسخ شهری گاهی شاید دههها طول بکشد و گاهی هم فوراً رخ دهد.
طرق مختلفی را میتوانیم به خاطر بیاوریم که شهر بهصورت [نمودی از] «شهرسازی منبعباز» واکنش نشان میدهد: شهر بهعنوان بخشی متشکل از مداخلات بیشمار و تغییرات کوچکی پایین به بالایی که اتفاق میافتد. گونههای متفاوتی از این حالت وجود دارد: شهرسازی خودجوش، شهرسازی تاکتیکی، تاکتیکهای چریکی، طب سوزنی و الگوسازی شهری. هرچند هریک از این مداخلات چندوجهی کوچک به تنهایی شاید نه، ولی رویهمرفته معنای مضاعفی به مفهوم ناتمامی شهرها میبخشند و همین ناتمامی و گشودگی نیز عمر شهرها را چنان طولانی میسازد که از این نظر نهادهای واجد قدرت را پشت سر مینهند و کنار میزنند.
آیا فراتر از انگارۀ شهرسازیهای منبعباز، میتوان این سناریوی ناتمام بودن شهر را، با بهرهگیری از فناوریهای منبعباز، در طیفی از بافتهای مختلف شهری عملاً تحکیم کرد؟ آیا ما میتوانیم فناوری منبعباز را بهنوعی شهری کنیم؟ منبع باز، بهعنوان عملی فنی در خصوص خودِ فناوری بهکاررفته است، اما در ارتباط با مفهوم شهرها به کار گرفته نشده است. بااینحال، این مفهوم با ماهیت شهر و زندگی شهری شهروندانش همخوانی دارد. پارک شهری فقط از ابژههای سخت مثل درخت و برکه تشکیل نشده، بلکه کنشهای نرم مردم نیز در آن دخیل است و به آن معنا میدهد.
زمانۀ ما زمانی است که شهرها به فضایی مهم برای پیادهسازی فناوریهای نوین در مقیاس بزرگ بدل شدهاند. پیشرفتهای اساسی در ساختمانسازی و سایر فناوریها تأثیری شگرف بر فضای شهری گذاشته است. این را شاید بتوان بهوضوح در رشد شدید تراکم و سیستمهای شبکهای مشاهده کرد که فناوریهای نوین به ارمغان آوردهاند. بسیاری از این فناوریها لزوماً با لحاظ کردن فضای شهری توسعه نیافتهاند، و این نکته در بسیاری از موارد اهمیتی هم ندارد؛ ولی در برخی موارد اهمیت مییابد و از پی آن، چالش شهریسازی این فناوریها به میان میآید. شهریسازی فناوری میتواند چه معنایی داشته باشد؟ شاخصۀ حیاتیِ لازمۀ هر دو [شهرسازی و فناوری] آن است که مخرج مشترکشان شهروندانی باشند که از حق به شهرشان، ازجمله شهر دیجیتالی، برخوردارند.
شهرها به طرق مختلف به شهریسازی فناوریها تمایل دارند، چراکه استفادۀ سردستی از یک فناوری نوین در فضای شهری هنوز ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاحات و دخل و تصرفاتی و بهنوعی همان شهری سازی آن است. اما نگاهی دقیقتر نشان میدهد که این تغییرات باید با مشکلات و ریسکهای محتوم، بهویژه خطرات فهرست شدۀ شرکتهای بیمه، دستوپنجه نرم کنند. پس این حالت فقط یکی از حالات مبهم شهریسازی فناوری است و بهتمامی از منطق ایمنی تبعیت نمیکند.
بُعد مهمی از داشتن شهری هوشمند، منبعباز کردن طیفی کاملی از سیستمهاست. من بهویژه به منبعباز کردن محلهها بهمنظور دستیابی به دانش بخصوص دربارۀ شهرشان که در شناخت نقش هر محله در هوشمند سازی کل شهر ریشه دارد علاقهمندم. هر شهر نیازمند آن است که اساس اطلاعات محلی خود را چنان سامان دهد که چگونگی بهرهگیری از مناسبترین تحولات فنیِ مطلوب شرایط خود را دریابد. خیلی از شهرهای جهان از این بابت محروماند. از همین رو، باید روشهایی را برای هوشمند سازی شهرهای خود (در راستای بُردارهای زیستمحیطی و ارتباطاتی) بیابند که هزینۀ معقولی داشته باشد و بتواند شهروندان را برای مشارکت در این اقدامات بسیج کنند. یکی از خطرات این است که شرکتهای بزرگ حاکم بر کسبوکار شهرهای هوشمند، مایل به فروش سیستمهای خود هستند و بنابراین آمادهاند سیاستمداران را ترغیب کنند تا به سراغ این گزینههای گرانقیمت بروند که اغلب چندان مفید هم نیستند.
رسیدن به کُنه این موضوعات نهفقط مستلزم درک ویژگیهای خاص شهرها، بلکه نیازمند آن است که به خود این موضوعات بهمثابۀ یک شهر «نگریسته شود»؛ بهبیاندیگر، تردستی در [برخورد با] تنوع عناصر تشکیلدهندۀ فضای شهری که ناگزیر از بهکارگیری رویکردی چند ساحتی به مسئله است. سخن گفتن عنصری اساسی در نظریههای مربوط به دموکراسی و سیاست است. این لفظ در مقام یک مفهوم، گستردگیها و فشردگیهایی را در دلالتهای خود از سر گذرانده است. اما دلالت آن تاکنون چنان گسترش نیافته که بخواهد مفهوم سخن گفتنِ شهر را نیز در بربگیرد [کاری که ساسِن در جستار خود انجام داده است].
شهر در این اثر، شریک سخاوتمندی است: چشماندازی را به واقعیتهای کلانتری میگشاید که خیلی از آنها غیرشهریاند اما در خط سیر خود اکنون در موقعیتی شهری قرار گرفتهاند. این سنخ از تحلیل ما را از اینکه صرفاً تکنولوژیست های ساده باشیم بازمیدارد و یاری میدهد که موانع و اختلافاتی که حتی گریبان گیر پیشرفتهترین مهندسی یا فناوریها در محیطهای شهری میشوند را پشت سر بگذاریم.